یک معجزه

لحظه ائ بین مرگ وزندگی

هنوز بعد از گذشت یک سال ونیم وقتی اون لحظه هارو تجسم می کنم بی اختیار اشک می ریزم دخترم پریسا نه سال و پسرم مصطفی هنوز سه سالش تموم نشده بود که درعین ناباوری فهمیدم حامله ام من وشوهرم قصد داشتیم فرزند سومی داشته باشیم اما نه به این زودی . تقریباً تاماه پنجم مشکل خاصی نداشتم اما با ورود به ماه ششم حاملگی ورم دست وپاهم شروع شد دیگه مثل گذشته نمی تونستم به کارهای روز مره زندگیم برسم اما چون کسی رو اطرافم نداشتم باید هرطور که بود خودم را به کارام می رسوندم. ماه رمضان شروع شد ومن هرروز سنگین ترمی شدم بااینکه ورم زیادی داشتم اما به تشخیص دکترم مشکلی نبودتا اینکه در هفته سی بارداری درحالیکه سردرد وحالت  تهوع شدید داشتم وهر لحظه ورم  ب...
11 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یک معجزه می باشد